دختری کنجکاو میپرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟
دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است رهروی گفت: کوچه ای بن بست
|
دختری از کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت . در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از آن دیگر نگفت او یک کلام
|
شعر های زیبا و خواندنی در رابطه با عید نوروز و فصل بهار |
سالی در راه است سالی پر برکت سالی که اگر خواهی نیست در آن حسرت برف ها آب شدند غصه ها از ما دور یک دل خوش دارم
|
|
|
صفحه 1 از 10 |